جنگ ویتنام (به ویتنامی: Chiến tranh Việt Nam) نام مجموعه عملیات و درگیریهای نظامیای است که از سال ۱۹۵۵ تا ۱۹۷۵ بین نیروهای ویتنام شمالی و جبهه ملی آزادیبخش ویتنام جنوبی معروف به «ویتکنگ» از یک سو، و نیروهای ویتنام جنوبی و متحدانش به ویژه ایالات متحده آمریکا از سوی دیگر رخ داد.
دولت آمریکا (دوایت آیزنهاور) حضور آمریکایی در جنگ را به عنوان راهی برای جلوگیری از گسترش و کنترل کمونیسم در ویتنام جنوبی پیرو نظریه دومینو میدانست. با توجه به اصل ریزش دومینو اگر یک منطقه کمونیستی میشد مناطق اطراف را هم به دنبال خودش پایین میکشید (بعد از اتحاد جماهیر شوروی، چین، کره شمالی، ویتنام، لائوس …). دولت ویتنام شمالی برای اتحاد تحت حکومت کمونیستی میجنگید، آنها اختلاف را ابتدا جنگ مستعمراتی فقط علیه نیرویهای استعماری فرانسوی میدانستند اما وقتی آمریکا به ویتنام جنوبی پیوست اختلاف را به جنگ علیه کل دولت ویتنام جنوبی که آن را دولت دست نشانده آمریکا یا عروسک خیمه شب بازی مطرح میکردند تغییر دادند (اگرچه پیش از ورود آمریکا به این جریان فرانسویها بواسطه تغییرات صورت گرفته در خود فرانسه در حال ترک ویتنام بودند).
امروز جمهوری سوسیالیستی ویتنام به نام ویتنام معروف است. شکست آمریکا در این جنگ به عنوان پیروزی آمریکا شناخته شد زیرا موجب آگاهی مردم دیگر کشورها از جمله اندونزی، سنگاپور، تایلند، مالزی و فیلیپین نسبت به کمونیسم و آزاد ماندن این کشورها از تمامیتخواهی کمونیسم شد[۳][۴] و نهایتاً جنگ سرد طی سالهای ۱۹۹۰ و ۱۹۹۱ با جدا شدن کشورهای پساشوروی از این اتحاد که به فروپاشی شوروی شناخته شد پایان یافت. این فروپاشی ناشی از شکست اقتصادی طرح کمونیستی گاسپلن در تأمین نیازهای مردم شوروی بود که به مرگ و میر گسترده بازنشستگان نیز منجر شد. ۲ سال پیش از فروپاشی شوروی میخائیل گورباچف میخواست که مصالحه با غرب باوقار و منظم باشد، او تصاویر تلویزیونی یادآور هرجومرج خروج نیروهای آمریکایی از ویتنام در سال ۱۹۷۵ را نمیخواست و در چرخه داخلی پلیتبورو گفته بود که «ما نباید در پیشگاه جهان در لباس زیر خود یا بدون لباس نمایان شویم» و «موضع شکستخورده امکانپذیر نیست» و آن عقبنشینی به عنوان مصالحه با غرب و تضمین اروپای شرقی در نظر گرفته شده بود اگر چه بیفایده بود.[۵]